دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, |
|
این روزها |
 |
سلام
ما هم مثل همه درگیرودار کاریم واتفاق خاصی هم نیفتاده جز یه خبر خیلی تاسف بار که اونم حادثه مرگ ناگهانی مادر هاله ی عزیزم دوستی که تا حالا روی ماهشو ندیدم ولی ندیده میگم عاشقتم هاله
عاشق مهربونیهات ، دلسوزیهات و...(عاشق اون لباس عروسی که در کمال سلیقه واسه دخترم خریدی وزحمت تاجش رو هم بدون گفته کشیدی ،عاشق یادآوری تموم مناسبتهای دوستی سه جانبه مون ...)
طفلی دوست مهربون من که میخواست با مادرش بیاد وچشم مارو به دیدنشون روشن کنه ولی خب قسمت نبود، وقتی زنگ زد وخبر داد باورم نمیشد وتا دوسه روزی شوک بودم آخه بنده خدا هیچیش نبود یهو...........
از همینجا بازم میگم هاله جون جونی امیدوارم خدا صبری زیبا بهت بده چون مرگ مادر خیلی دردناکه.
ایشالا خدا سایه پدر ودلگرمیهای خواهرتو مستدام کنه گل من.
**************
دخترما هم این روزها همش درگیر ودار پیش دبستانی و...
مدام دهنشو تا جایی که میشه باز میکنه ومیگه : مونه ببین دندونم افتاده باید برم کلاس اول
اونروز با تلفن با باباش حرف میزنه: عباس کوچیکتم قربونتم کی میای؟؟؟
|
|
|
|
|